خرداد ماه و بیانات ضد و نقیص خانم مریم عضدانلو ( رجوی )

وبلاگ ادوارد 06.06.2022

خرداد ماه و بیانات ضد و نقیص خانم مریم عضدانلو ( رجوی )

در چهارم خرداد امسال خانم رجوی بیاناتی را به زبان جاری کردند چه از سوی خود و چه استناد به صحبت های مسعود رجوی فراری و غایب که اگر کسی این جماعت را نشناسد و البته در درون تشکیلات نبوده باشد ممکن است تحت تاثیر واقع شده و فکر کند که علی آباد هم دهی است یا مجاهدین همان منجی عالم هستند.

برای ماها که در درون تشکیلات اهریمنی این گروه بوده و سالیان در کنار این عجوبه ها عمر و جوانی خود را باخته ایم واضع و روشن است که خانم رجوی علنآ دروغ می گوید بدون ذره ای خجالت، واقعآ ننگ برشما که با دورغ و دغل گروه منفور خود را سرپا نگهداشته و با همین دروغگویی ها چه خون هایی که از جوانان ایران به زمین نریختید.

خانم مریم عضدانلو محمد حنیف نژاد و دیگر بنیان گذاران سازمان را از زبان مسعود شیاد اینگونه تعریف می کند که

جایگاه تاریخی و آرمانی آن‌ها و به‌خصوص حنیف شهید یا به‌قول او «مربی و مرشد همه مجاهدان» را به‌‌‌ ما شناساند.

خانم رجوی، عجب شناختی پیدا کرد مسعود رجوی از حنیف واقعآ جالب است اما فراموش نکیند که با این حرف با آبروی محمد حنیف بازی می کنید، آیا مسعود رجوی همان شد که حنیف می خواست؟ طبیعتآ نخیر، پس در این مقطع زمانی که مسعود رجوی فراری سازمان مجاهدین همان حنیف را به لبه گور کشانده اعتراف کنید که رجوی آن کاری را که هدف حنیف بود انجام نداد بلکه هر کاری کرد برعکس آرمان حنیف و دیگر بنیانگذارن بود.

در ادامه چنین می گوید:

حنیف‌نژاد یک امید واقعی خلق کرد. او برای اولین بار مبارزه حرفه‌یی را به‌مثابه امری علمی و سازمان‌یافته بر اساس اسلام انقلابی بنا گذاشت. یک جنبش سازمان‌یافته در جامعه ایران برپا کرد و با کنار زدن مرزبندی‌های ارتجاعی و انحرافی، مرز کیفی استثمارکننده و استثمار‌شونده را برجسته کرد.هر کدام از این‌ها حقیقتاً یک انقلاب بزرگ در دنیای مبارزه بود و از بابت تکامل مبارزه با استبداد و ستم، حنیف دین بزرگی به گردن مردم ایران دارد. کار بزرگ او این است که «غبار از رخ دین زدود». به ‌این معنا که گوهر حقیقی اسلام را کشف کرد که نافی بهره‌کشی است و گفت که این ایدئولوژی در میدان مبارزه با طبقات و رژیم‌های حامی استبداد و ستم به‌دست می‌آید.

اگر شما درست می گویید پس چرا رجوی و خود شما به عنوان دستیار او در اردوگاه اشرف این همه انسان پاکی را که صادقانه به سازمان شما پیوسته بودند هم به ارتجاع کشاندید و هم استثمار کردید؟ البته فراموش نکنید که خط استثماری رجوی هنوز ادامه دارد و در اردوگاه آلبانی اجرا می شود و اگر حنیف غبار از رخ دین زدود پس چرا رجوی با نام دین و خرافات همراه آن به عنوان دسر این همه آدم را به بیراهه کشاند؟ چرا چرندبافی می کنید هنوز هم خجالت نمی کشید؟ آیا کشف گوهر اسلام که به قول محمد حنیف نافی بهره کشی است همان پاشیدن خانواده ها و طلاق های اجباری و الان هم مادر و فرزند را مقابل هم قرار دادن است؟ آیا برداشت شما از غبار از رخ دین زدود همین است؟ و آیا اگر حنیف امروز بود و در جایگاه خود قرار داشت باز هم انقلاب دروغی راه می انداخت و تمام زنها را در حریم خود و برای خود می داشت؟ آیا مثل مسعود رجوی شیادانه یک روز پیغمبر می شدو یک روز امام زمان؟

خانم رجوی از سعید محسن هم می گوید:

سعید محسن در دفاعیات خود گفت:‌ «ما قیام کرده‌ایم تا جهانی بسازیم تا هرگونه بهره‌کشی انسان از انسان را نابود سازد…

البته نظر و عقیده سعید محسن بسیار عالیست اما آیا رجوی شیاد همین خط را ادامه داد یا همانگونه که در بالا نوشتم تمامآ برعکس؟ چرا هنوز هم از چهارم خرداد و از نام بنیانگذاران در راه  رسیدن به قدرت سواستفاده می کنید و گمان می کنید که مردم ایران چیزی از تاریخ نمی دانند و می توانید فریبشان دهید؟

خانم عضدانلو از قول بدیع زادگان هم چنین می گوید:

اصغر بدیع‌زادگان، مبارزه کردن و از خودگذشتن را معیار سنجش و ارزش‌گذاری هر انسانی دانسته است. به‌قول او «ارزش هرکس در مبارزه، به اندازه مایه‌یی است که در این راه می‌گذارد» و در دوران ما، مسعود با پرچمداری این مسیر بعد از بنیانگذاران، با رهبری یک مبارزه رهایی‌بخش در پنج دهه گذشته، به همان ایمان و اعتقادی که سنگ بنای پایه‌گذاری سازمان بوده، جامه عمل پوشانده است.

البته بدیع زادگان نمی دانست که در بین کادر بالا یک مسعود ترسویی هم وجود دارد که روزی رهبری سازمانشان را خواهد دزدید و در جایگاه ناحق خواهد نشست و درهرمقطعی که خطر و تهدید مرگ باشد زودتر از همه جیمفنگ خواهد شد، دقیقآ مانند سی خرداد سال 60 که همسر و فرزند شیرخوارش را در میان خون و آتشی که خود بپا کرده بود در تهران رها کرد و به فرانسه گریخت و هنوز خون اشرف گرم بود که ازدواج کرد، یا مثل زمان حمله امریکا به عراق که قبل از حمله کرکری میخواند و قبل از عملیات و حمله اول خانم عضدانلورا فراری داد و  بعد نیروهایش را در بیابان های عراق رها کرد و گریخت که تا امروز هم از ترس جانش آفتابی نشده.

خانم رجوی اما یک اعتراف کوچکی هم بطور پنهانی نموده، آنجا که می گوید:

به‌خصوص این اعتقاد که وقتی در ظاهر هیچ نشانه یا کورسویی از پیروزی هم وجود ندارد، می‌توان با قیمت دادن مستمر، راه رسیدن به‌آن را کشف کرد و به‌آن دست یافت.

حال پرسشی که پیش می اید این است که خانم عضدانلو لطفآ بگویید کشف راه های پیروزی و رسیدن به آن را با چه چیزی قیمت می دهی؟

چون در دورانی که ارباب شما صدام در قدرت بود و شما و ارتش تحت امرش تا بن استخوان از سوی عمو صدامتان مسلح شده بودید و در ضمن نیروی جوان و کاری هم داشتید و مهمتر اینکه در کنار مرز ایران در 60 کیلومتری خاک میهن بودید چه گلی زدید که الان در فاصله 3500 کیلومتری ایران و بدون حتی پلخمون و با نیروی پمپرز به پا که در خانه سالمندان اشرف 3 هستند چه گلی می خواهید بزنید؟ آیا بهتر نیست عاقلانه فکر کرده ودر ابتدا فضای اختناق و دیکتاتوری را بشکنید و این جماعت را آزاد کنید تا در آخر عمری حداقا چند صباحی آزاد زندگی کنند و خانواده های آنان پس از دهه ها بتوانند به چشم انتظاری خود پایان دهند و خودتان هم نیز به فکر عاقبت خودتان باشید؟ آیا از این همه تناقض گویی تکراری خسته نشده اید؟

Hinterlasse einen Kommentar