سی دی روزی تلخ و تاریک در تاریخ ایران

سی دی روزی تلخ و تاریک در تاریخ ایران

وبلاگ ادوارد 22 ژانویه 2023

هر ساله در سی ام دی ماه فرقه تروریستی رجوی برای آزاد شدن مسعود رجوی خائن و وطنفروش جشن و شادی برپا می‌کند تا آزادی این جرسومه فساد را که در بحبوحه جنگ ایران و عراق راه خیانت به مردم و وطن را در پیش گرفت طور دیگری وانمود کنند و مردم راه در این روزهای پرتلاطم که کشور درگیرش است فریب دهند.

در سال 1357 هنگامی که آخرین دسته زندانیان سیاسی از زندان های شاه آزاد شدند در میان آنان جوان کوتوله ای هم پا به دنیای آزاد گذاشت که چند سال قبل از آن به رهبران و بنیان گذاران سازمان مجاهدین برای بقای خود رحم نکرده بود و با همکاری با ساواک شاه رهبران اصلی سازمان مجاهدین را به میدان اعدام فرستاده بود، مسعود رجوی کسی بود که به محض بیرون آمدن از زندان بدون اینکه لحضه ای درنگ کند ادعای رهبری انقلاب کرد و تک تازی خود را از همان ابتدا آغاز نمود و خیلی زود کشور را در بحران عمیق فرو برد که تا هم الان هم آثار مخربش بجاست و زخمی که مردم ایران از رجوی خوردند چنان عمیق است که مردم ایران از همان روز اول از این جریان و شخص رجوی متنفر شدند.

این بزدل کوتوله در سال 1360 با فرستادن جوانان و نو جوانان و حتی کودکان به جنگ مسلحانه و بمب گذاری هم باعث کشته شدن نونحالهای کشور شدو هم اینکه کشور را در حال جنگ با عراق بود به آتش و خون تبدیل کرد و همین کار هم باعث شد تا ارتش صدام در مناطق اشغالی پای خود را محکم کند، رجوی بزدل ترسو همین که سمبه را پرزور دید بساط خود را جمع کرد و از کشور گریخت و هزاران جوان فریب خورده را در میان آتش و خون در درون کشور برای ادامه حیات ننگین خود رها کرد ، این ترسوی کوتوله در همان هنگام همسر و فرزند شیرخوارش را هم برای بقای خود در تهران رها کرد ه و فرار کرد.

رجوی پس از اینکه در فرانسه کفگیرش ته دیگ خورد با سر‌خوردگی تمام دست به دامن صدام شد و بساطش را از فرانسه به عراق برد و در دوران جنگ به کمک صدام برآمد و باعث کشته شدن بسیاری از سربازان و مرزبانان ایران شد ، کارنامه رجوی پر است از خیانت و وطنفروشی که در تاریخ کمتر دیده شده، در عراق با سلاح های اهدایی صدام و امکاناتی غیر قابل تصور که از سوی صدام و ارتش عراق دریافت می‌کرد ، رجوی خود را در آسمانها احساس می‌کرد و تصورش هم این بود که با خیانت به کشور به زودی ایران را با پنج هزار نیروی خود به نام کذایی ارتش آزادی فتح خواهد کرد و خود رهبرایران خواهد شد، رجوی برای سرگرم کردن اعضای خود سازمان مجاهدین تبدیل به فرقه ای خطرناک نمود و خود را هم به عنوان رهبر و حتی معصوم و امام جا زد و برای خود جایگاه ویژه ای برپا نمود زیرا خوب می‌دانست که در عراق گرفتار شده و هیچ راه خروجی هم برایش متصور نیست، به همین دلیل هم تا توانست از اعضای خود استفاده کرد خصوصآ از زنان مجاهد که تا آخرین نفس آنان را استثمار نمود و آز آنان بهره برد.

در زمان حمله آمریکا که منجر به سرنگونی صدام شد،رجوی درست مانند سال 1360 تمام اعضای خود را زیر بمباران سنگین در بیابان های عراق بلاتکلیف رها کرده و فرار کرد تا جان کثیف خود را از معرکه نجات دهد.

اکنون این ترسوی زنباره فراری که از سال 2003 در غیبت است که از نظر اینجاب مرده و گوربگور هم شده حالا هر از گاهی سر از قبر برآورده و زوزه ای هم می‌کشد ،

امسال هم خانم زهره مریخی پیامی برای روز سی دی بمناسبت آزادی گرگ درنده و خونخوار و خائن فراری فرستاده و این کوتوله دیکتاتور را به ارج برده اما چه فایده‌ای دارد؟ خائن به مردم ایران و ایران و ایرانی مانند مسعود رجوی در میان مردم ایران جایگاهی ندارد و مردم از این جرثومه فساد بیزار هستند.

ای وای دیدی دو نفر در تهران رژه رفتند

ای وای دیدی دو نفر در تهران رژه رفتند

وبلاگ ادوارد 15.ژانویه 2023

فرقه روبه زوال مجاهدین در سایت کذایی خود اقدام به پخش فیلم کوتاهی نموده که در آن گویا هواداران فرقه منحوس رجوی در تهران در یکی از خیابان ها رژه می روند و همزمان به هواداری از مریم رجوی شعار هم می دهند، فرقه رجوی با پخش این ویدیوی خجالت آور در سایت خود بشکن و بالا بندازی به راه انداخته که بیا و ببین.

قبل از دیدن این نمایش فکر کردم ممکن است جمعیت انبوهی در این جریان شرکت کرده باشند و برایم جالب بود ببینم فرقه رجوی در درون ایران و بین مردم شریف ایران در این شرایط کجا ایستاده؟ وقتی که ویدیو را تماشا کردم با خود گفتم: واقعآ این فرقه ضد مردمی خجالت هم سرش نمی شود و چطور به خود اجازه می دهد دست به پخش چنین ویدیو هایی آن هم با آب و تاب و توضیحاتی دروغی بزند؟ البته با شناختی که از این فرقه دارم نبایستی تعجب می کردم اما باز به خودم گفتم ممکن است تجمع قابل ملاحضه ای بوده باشد.

اما محتوای ویدیو چه بود؟ تیتر این ویدیوی پوشالی که با آب و تاب هم انتخاب شده چنین بود:

رژه جوانان مجاهد و قیام‌آفرین در منطقه تهرانپارس با شعار: دموکراسی آزادی، با مریم رجوی

دوربین پاهای دونفر را نشان می دهد که قدم رو می روند و یکی هم که فیلمبردار باشد پشت سر این دو نفر در حال تهیه گزارشی از رژه بزرگ مجاهدین است، هنگام شعار دادن هم فیلمبردار با دونفر دیگر همصدا شده و یک رژه بزرگی را در حمایت از فرقه رجوی تهیه کرده و برای سیمای خجالت آور فرقه ارسال کرده اند، آفرین و البته صدآفرین به چنین سازمانی که ادعا دارد هر دم کانون های شورشی اش در همه جای ایران پیشتاز هستند و هر اتفاقی هم که در درون می افتد فورآ به دمب کانون های شورشی متصل می کند که از بیخ و بن دروغ است و تا کنون که پنج ماه از اعتراضات درونی می گذرد این کانون های شورشی تنها در سایت های کاذب فرقه رجوی نقش آفرینی کرده اند و بس.

البته اینگونه دروغ بافی ها از ابتدا و تا آنجایی که شخصآ به یاد دارم در درون فرقه رجوی مرسوم بوده و تمامآ هم در راستای فریب مردم ایران ودولت های غربی انجام می شود، چون فرقه رجوی از سال 1360 به حدی گند زده که نه تنها در میان مردم ایران بلکه در میان سیاست مداران غربی هم به عنوان یک اسب مرده قلمداد می شود که روی آن کسی شرطبندی نمی کند، برای تحمیل خود به مردم و غربی ها دست به دروغگویی و پخش چنین ویدیو هایی می زند که سالهاست که در دستور کار ستاد تبلیغات فرقه رجوی قرار دارد.

یکی دیگر از کلک بازی های فرقه هم تیتر و عکس زیر است:

تبریزتصویرنگاری در آزاد راه کنار گذر جنوبی: درود بر رجوی

فرقه رجوی ثابت کند که این عکس در تبریز نصب و سپس عکسبرداری شده

هنوز هم فراموش نشده چند سال پیش که فرقه با پرداخت پول به یک شرکت تبلیغاتی در ایران عکس مریم رجوی را به عنوان کسی که از خانه فرار کرده و فرخوان برای بازگشت وی با عنوان ( مریم به خانه برگرد) گند اقدامات فریبکارانه فرقه را در آورد، و یا در دورانی که در اردوگاه اشرف به نام ستاد داخله پشت سرهم اطلاعیه صادر می کرد که حتی خود اعضای فرقه هم فکر می کردیم ستاد مزبور در قلب تهران است اما بعدها متوجه شدیم تمام این اقدامات در درون اردوگاه اشرف انجام می شود و الی آخر….

اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که مردم ایران از این فرقه تروریست و وطن فروش که سالها در اسیر کردن و کشتن سربازان بیگناه ایرانی دستش در دست صدام بوده و در راه خدمت به صدام برای بقای ننگین خود از هیچ رزالتی کوتاهی نکرده بیزار و متنفر هستند و این عناصر خودفروخته در درون ایران و بین مردم ایران جایگاهی ندارند و این هم موضوعی است که دول غرب بخوبی برآن واقف می باشند و برای همین هم نه امریکا و نه اروپا برای این آدم کشان تره هم خورد نمی کنند، تنها حامی فرقه رجوی امروزه سعودی ها هستند که در اصل جانشین صدام شده و برای ایجاد تضاد در درون ایران از این فرقه حمایت می کنند غافل از اینکه خود سعودی ها هم از نظر مردم ایران هیچ بحساب میایند، فرقه رو به زوال رجوی مفقودالاثر و فراری این را بایستی بپذیرد که از نظر مردم ایران منفور ورانده شده است، بهترین کار برای فرقه رجوی این است که مغازه اش را تعطیل کرده کرکره ها را پایین بکشد و با پول های بادآورده که از صدام دریافت کرده که البته پول خون سربازان و مرزداران ایرانی است چند صباحی به حیات خفت بار خود ادامه دهد و در مسایل درونی ایران هم دخالت نکند چون مردم ایران نمی پذیرند.

مریم رجوی و خون دزدی در روز روشن

مریم رجوی و خون دزدی در روز روشن

24.11.2022

خانم مریم رجوی سخنرانی تحت عنوان ( از آبان تا بهاران انقلاب دمکراتیک ) نموده که خواندنش خالی از لطف نیست و برای پی بردن به ماهیت دجالانه این فرقه و شناختن بهتر آن پیشنهاد می شود.

تمام تلاش این خانم ضد ایران و ایرانی و فرقه زن ستیزش این است که به هر شکلی اعتراضات در ایران را که وارد سومین ماه خود شده به فرقه کثیفش ربط دهد و دجالانه در همین سخنرانی هم تلاش کرده تا در روز روشن خون دزدی کند ، البته این تاکتیک از قدیم در دوران مسعود رجوی فراری مرسوم بوده و همیشه در هر مقطعی که در درون ایران اتفاقی افتاده این جماعت دیکتاتور و خائن تلاش کرده تا دجالیت جریان مربوطه را در درون جیب نکبتبار خود بریزد.

اما جالب اینکه چه در جریانات اخیر و چه در گذشته مردم هیچ شعاری در حمایت از این فرقه جنایتکار نداده و محل سگ به این جماعت منفور نگذاشته اند، مخصوصآ در این سه ماهه اخیر که در خارج از کشور هم تظاهرات و تجمعاتی که ایرانیان برپا کرده بودند به درگیری با افراد اعزامی فرقه انجامید که نفرات اعزامی مریم خانم سراسیمه سوار اتوبوس های خود شده و فرار کردند، با این حال هنوز این فرقه که اعضای آن در آلبانی در آسایشگاه سالمندان به عنوان زندانی به سر می‌برند با کمال پررویی دست منحوس خود را به سوی خون جوانان کرده و تلاش دارند تمام جریانات را با نام کذایی کانون های شورشی به سود خود قبضه کنند.

در همین سخنرانی اخیر خانم رجوی تلاش کرده تا با چسب مالی کردن جریانات به کانون های شورشی مثل قاشق شکسته خود را قاطی کند تا شاید کلاهی از این نمد برای خود و فرقه منفور و از دور خارج شده اش بدوزد.

خانم رجوی از مادر رضایی ها نام می‌برد در حالیکه اگر رضایی ها زنده بودند مکن بود از این فرقه و شخص رجوی فاصله می‌گرفتند اما هدف خانم رجوی از نام بردن مادر رضایی ها تنها برای به رخ کشیدن و سواستفاده کردن در این مقطع می باشد، رژیم با اعلام اینکه در بین دستگیر شدگان تعدادی از مجاهدین بوده‌اند خانم رجوی را خوشحال کرده و ایشان می‌گوید که اینان کانون های شورشی بوده‌اند،البته این تاکتیک رژیم بوده و هست که دستگیر شدگان را گاهآ از گروهک منافقین اعلام کند چون خوب می‌دانند که این گروه از نظر مردم ایران منفور است.

در هفته گذشته هم آمریکا اعلام کرد که مجاهدین را به عنوان یک گروه دمکراتیک نمی شناسد، همیم کافی است که حرف تمام اعضای سابق مجاهدین و جداشدگان از این فرقه جانی که بیست سال است فریاد می‌زنیم که مجاهدین نه تنها دمکراتیک نیستند بلکه دیکتاتورها خون آشام هستند ثابت شد.

گذشته از تمام این حرف‌ها، خانمی که رئیس جمهور خودخوانده هستند و تنها ریاست گروه پوشک پوش در آلبانی را به عهده دارند چه موقعی میخواهد به خودش بقبولاند که در بین مردم ایران نه جایگاهی دارد

خانم رجوی که خود و زیردستانش از سرکوبگران زنان در درئن تشکیلات فرقه ای مجاهدین هستند قبل از هرگونه عرض اندام و بلبل زبانی اگر راست می‌گوید ابتدا روسری خود و زنان در بند در تشکیلات را برداشته موهای خود را قیچی کند و بعد پا به میدان گذاشته و عرض اندام نماید و یا اینکه دروازه های اسارتگاه آلبانی را بازکن و تمام اعضای دربند را آزاد کند ، اما متأسفانه اهل این کا که نیستند هیچ هنوز هم از تعدادی جدا شده در همان آلبانی به اندازه‌ای وحشت دارند که هر دم برایشان توطه ای تازه درست می کنند، مجاهدین در یک کلام غیر دمکراتیک، دیکتاتور ، قدرت طلب ، سرکوبگر ، و ضد زن و ضد آزلدی هستند و همین امروز هم در روز روشن به خون دزدی مشغول می باشند.

مجاهدین و مزدوری با کاسه گدایی

وبلاگ ادوارد هفتم سپتامبر 2022

http://www.hamneshinbahar.net

منبع:پژواک ایران

آخرین رهبر اتحاد جمائیر شوروی میخائل گرباچف در گذشت، به قول غربی‌ها او کسی بود که به جنگ سرد پایان داد و البته شوروی را هم به باد داد.

همنشین بهار نامه‌ای از مسعود رجوی و سازمان مجاهدین در پژواک ایران به چاپ رسانده که هر خواننده ای با خوندن آن می‌تواند پی به ماهیت رجوی برده ،البته نامه دیگری هم در پی نامه رجوی در همانجا به چاپ رسیده با امضای فرهاد الفت (منوچهر) که از سوی رجوی کاسه گدایی در دست دارد و با التماس از گرباچوف یا شوروی پول گدایی می کند.

این‌ها ( رجوی ها) گمان می‌کردند که شوروی و گرباچف و سیاستمداران شوروی بچه‌هایی هستند که می‌توان با چرب زبانی از آنان پول گرفت آنهم 300 میلیون دلار ناقابل، واقعآ خنده‌دار است و احمقانه، البته رجوی با این درخواست به طور غیر مستقیم به کمونیست های شوروی می‌گویید ما برای خدمت آمده هستیم، همانگونه که وقتی آمریکا سر کیسه را شل کرد فورآ دویدند به خدمت برای عمو سام.

به هر حال نامه‌ای مزبور زمیمه است و از شما دعوت می‌کنم برای بهتر شناختن این مزدور فراری ترسو نامه‌ها را به دقت بخوانید تا متوجه شوید سازمانی که در نامه به گرباچف خود را ضد امپریالیسم معرفی می‌کند چگونه چرخش کرده و مستقیم به دامن امپریالیسمی افتاده که در نامه مزبور آه و ناله می‌کند که سازمانش زیر ضربات شدید امپریالسم است، البته برای رجوی مبارزه اصل نیست هر کسی حمایت کند و پول بیشتری دهد در خدمت کزاری حاضر است و این را درچها دهه به اثبات رسانده.

و در ادامه نامه‌ها را ملاحضه می کنید، قضاوت با شما.

نامه مسعود رجوی به میخائیل سرگئیویچ گورباچُف
همنشین بهار

بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اسناد زیادی در اختیار عموم قرار گرفت.

پرونده کشتار کاتین Katyn… و نامه مسعود رجوی به میخائیل سرگئیویچ گورباچف Mikhail Sergeyevich Gorbachev نمونه اندکی از آن است.

در مورد قتلعام کاتین The Katyn massacre پیشتر نوشته‌ام و شماری از اسناد مربوط به آن هم منتشر شده است.

ترجمه نامه مسعود رجوی به گورباچف و دو نامه دیگر(به‌زبان روسی) همراه با اصل نامه‌ها به فارسی؛ همچنین لیست شهدا+برنامه و مصوبات شورای ملی مقاومت… و اسناد دیگر از طریق سفارت شوروی (سابق) در بلغارستان برای گورباچف ارسال شده‌است.

کپی نامه‌ها در آرشیو دانشگاه استنفورد هم موجود است و تابستان ۲۰۰۳ زنده یاد خسرو شاکری از آن پرده برداشت. همان سال من نیز مطلب کوتاهی در مورد آن در سایت دیدگاه نوشتم.

ــــــــــــــــــــــــــ

نامه اول، که از سوی سازمان مجاهدین خلق امضا شده اشاره می‌کند که ما زیر ضرب هستیم، افراد ما از مرز فرار می‌کنند و شما به آن‌ها به‌طور موقت پناهندگی بدهید.(متن کامل این نامه را هنوز ندارم)

نامه دوم، از طرف مسعود رجوی به گورباچف نوشته شده‌است.

نامه سوم، از سوی دفتر سیاسی سازمان با امضای فرهاد الفت (منوچهر) به عنوان نماینده مجاهدین است که تقاضای ۳۰۰ میلیون دلار وام می‌کند.

از پندار آقای رجوی که با اطمینان تصریح می‌کند در کنگره بعدی حزب کمونیست اتحاد شوروی (کنگره بیست و هشتم)[جولای ۱۹۹۰=خرداد ۶۹] هیچ اثری از رژیم [جمهوری اسلامی] در ایران نخواهیم یافت و، از ادعای مربوط به شورای ملی مقاومت که بگذریم، به‌نظر من نامه ایشان به گورباچف (بر خلاف نامه دیگر) بر نکات مثبت زیادی انگشت گذاشته و قابل دفاع است. مگر اینکه بخواهیم از سکویی که امروز ایستاده‌ایم؛ به وقایع دیروز بنگریم و یکجانبه قضاوت کنیم.

در نامه به گورباچف تصریح شده «تا کنون نزدیک به ۱۷ هزار حزب و سازمان سیاسی و سندیکا و اتحادیه کارگری و شورای صنفی و سازمانهای دانشگاهی و مذهبی و شخصیت‌های مختلف سیاسی و پارلمانی و علمی و اجتماعی و فرهنگی، شورای ملی مقاومت ایران را طی بیانیه‌ها و موضع گیریهای رسمی خود بعنوان نماینده مقاومت مردم ایران و جانشین دموکراتیک برای رژیم خمینی برسمیت شناخته‌اند»

* در اینجا متن نامه آقایان مسعود رجوی و فرهاد الفت را (منهای اسناد ضمیمه آن) آورده‌ام. 

* شماره پرونده نامه‌ها در بايگانی حزب کمونيست اتحاد شوروی این است: ۸۹/۱۵/۲۴

* توضیح داخل کروشه‌ها از من است.


بنام خدا

و

بنام دوستی و مبارزات ضد امپریالیستی و ضد استثماری خلقهای ایران و شوروی

رهبر کشور بزرگ همسایه ما، دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، رفیق گرامی، میخائیل سرگئویچ گورباچف؛

بمناسبت آغاز سال نو و در آستانه برگزاری بیست و هفتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی، صمیمانه‌ترین درود‌ها و تبریکات مقاومت انقلابی و سراسری مردم ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران را بپذیرید.

آنچنان‌که در پیام تلویزیونی ـ که در اول اکتبر گذشته در فرانسه پخش شد ـ گفتید، بیلان حزب کمونیست اتحاد شوروی در اداره و پیشرفت کشورتان طی سالهای گذشته بسیار درخشان بوده است. بنحوی که امروز شما در کشورتان بیش از یک میلیون طبیب، ۶ میلیون مهندس، و یک و نیم میلیون دانشمند دارید و کرایه خانه بطور متوسط تنها ۳ در صد بودجه خانوادگی را تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر در ۲۰ سال گذشته، درآمد واقعی هر فرد ۱۰ برابر شده، اما قیمت کالاهای مصرفی در شوروی افزایش نیافته و از ۵۰ سال پیش شما با پدیده‌ای بنام بیکاری مواجه نیستید. یک سیستم آموزش و پروزش و بیمه‌های اجتماعی مجانی دارید و اتحاد شما شامل بیش از یکصد ملیت است …

با این همه شما افزودید که برنامه‌ای برای پانزده سال آینده در نظر دارید که طی آن بایستی به‌مان میزان که در ۲۰ سال گذشته در اتحاد شوروی کار شده است، باز هم کار انجام گیرد.

…سیاست اعلام شده شما در دفاع از صلح پایدار جهانی و مخالفت قاطعانه‌تان با مسابقه تسلیحاتی و ابتکارات شما در زمینه خلع سلاح بمنظور بقاء بشریت و مقابله با تشنج آفرینی‌های امپریالیستی، بسیار عادلانه و تحسین آمیز است.

…یک چنین بیلان ارزشمندی مبیّن این است که دستاورد‌های بیست و هفتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی، بیگمان در تحکیم مبانی صلح و سوسیالیسم و در برنامه ریزی برای پیشرفتهای اقتصادی ـ اجتماعی کشورتان، نقش بسزائی خواهد داشت و ارتقاء هر چه بیشتر زندگی کارگران و زحمتکشان و همچنین کلیه ملل اتحاد شوروی را باعث خواهد گردید.

همچنین بدیهی است که توجهات همهً خلق‌های تحت ستم و جنبش‌های رهائی بخش و توجهات کلیه ملل و نیروهای طرفدار صلح در جهان امروز، در چارچوب منافع مشترک صلح جویانه و ضد امپریالیستی، به دستاورد‌های این کنگره معطوف می‌باشد، از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران ـ سازمان رهبری کننده مقاومت سراسری مردم ایران برای صلح و آزادی که اینک همزمان با اعتلای مقاومت مردمی در داخل ایران، بیش از پیش، تحت انواع فشار‌ها و هدف تیز‌ترین حملات مقامات رسمی ایالات متحده آمریکا قرار دارد (برخی از اسناد ضمیمه است) و علیهذا از طریق شما همدردی و همبستگی حزب کمونیست و خلقهای کبیر اتحاد شوروی را با مردم و مقاومت ایران، خواستار می‌شود.

در اکتبر گذشته همچنین از رفتار غیر منطقی دولت خمینی و مشکل بودن گفتگو با این دولت، بحق ابراز تعجب کرده بودید.

بنام مقاومت سراسری و بنام انقلاب نوین مردم ایران علیه ارتجاع ضد تاریخی و ضد منطقی خمینی که تمایلات دیکتاتوریهای مذهبی ماقبل سرمایه داری را نمایندگی می‌کند.

۱ ـ رژیم خمینی غرق در بحرانهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و قطعاً محکوم به سقوط است. مقامات رژیم اذعان می‌کنند که از زمان به‌حکومت رسیدن ملایان توان تولیدی کشور ۸۳ درصد و درآمد ملی ۲۵ درصد کاهش داشته و قیمت کالاهای اساسی ۱۰ الی ۱۵ برابر افزایش یافته است.

۱۰ میلیون نفر فاقد مسکن هستند. ۲۵ در صد از مرغوب‌ترین زمین‌های کشاورزی به خشکزار تبدیل شده و سطح زیر کشت ۶۰ درصد کاهش یافته است. واردات کشور در سال گذشته از ۲۰ میلیارد دلار متجاوز بوده و تماماً از درآمد نفت (که بیش از ۹۰ درصد بودجه دولت را تشکیل می‌دهد) تامین گردیده است. هم اکنون در ایران ۶ میلیون نفر بیکار، ۳ میلیون آواره جنگی و بیش از یک میلیون و ششصد هزار معتاد وجود دارد. از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی هیچ خبری نیست و رژیم با منتهای توان خود در ادامه دو جنگ ضد مردمی اصرار می‌ورزد:

الف: جنگ خارجی با عراق ـ

که تا کنون بیش از یک میلیون کشته و زخمی در طرف ایران برجای گذاشته و ۵۰ شهر ایران را بطور کامل از بین برده و توسعه اقتصادی ایران را لااقل ۲۰ سال بعقب کشانده است. اکنون چند سال است که فقط خمینی خواهان ادامه این جنگ است، تا سرپوشی باشد بر یک جنگ مهم‌تر استراتژیکی که همانا جنگ داخلی برعلیه مردم و مقاومت ایران است. اگر چه ما مسئولیت طرف عراقی را در ابتدای شروع این جنگ از نظر دور نداشته و آنرا به غایت محکوم کرده‌ایم.

ب: جنگ داخلی علیه مردم و مقاومت ایران؛

با بیش از ۵۰ هزار اعدام شده و بیش از یکصد و چهل هزار زندانی سیاسی (فهرست اسامی و مشخصات بخشی از شهدا ضمیمه است) جنگی که رژیم خمینی ـ که ماموریت تاریخی آن به آتش کشیدن انقلاب شکوه‌مند دموکراتیک ـ ضد امپریالیستی ۱۹۷۹ ایران بوده است ـ هم اکنون دو سوم تمامی قوای سرکوبگر خود را صرف آن می‌سازد. حال اینکه تنها یک سوم قوای این رژیم صرف جنگ خارجی با عراق می‌گردد.

متقابلاً رژیم خمینی با از دست دادن بیش از ۱۰ هزار تن از مهم‌ترین مهره‌ها و کادر‌ها و ایادی سرکوبگر خود در رویاروئی با قوای مقاومت، ثبات و آینده خود را از دست داده و همچنین به اثبات رسیده است که به هیچ وجه قادر به از بین بردن سازمان مردمی، سراسری و مسلح ما و مقاومت رو به اعتلای آن و آلترناتیو دموکراتیک ـ ضد امپریالیستی که ما معرفی نموده‌ایم و شورای ملی مقاومت ایران نامیده می‌شود، نیست.

در این اوضاع تضاد‌های درونی رژیم نیز بشدت افزایش یافته و مساله جانشینی شخص خمینی را در دستور قرار داده است. اگر ما چه به دلایل متعدد تاریخی و اقتصادی و اجتماعی و در تعادل قوای بین مقاومت مردمی و رژیم نامشروع خمینی قویاً مطمئنیم که این رژیم نه رفرم پذیر است و نه آلترناتیوی در درون آن وجود دارد. (درباره تضادهای داخل رژیم نامه عده‌ای از نمایندگان مجلس خمینی به رئیس جمهور این رژیم بعنوان نمونه ضمیمه است.)

۲ـ امپریالیست‌ها ـ بویژه محافل فوق ارتجاعی و جنگ افروز آنان ـ از سیاستهای جنگ طلبانه خمینی و تروریسم صادراتی او در خاورمیانه بغایت سود برده‌اند. سیاست‌های خمینی (که از ماهیت مادون سرمایه داری رژیم او نشات می‌گیرد) برغم آب و رنگ باصطلاح ضد امپریالیستی آن، عملا در سطح منطقه خاورمیانه و همچنین در سطح جهانی پیوسته دست راستی‌ترین جناحهای امپریالیستی و صیهونیستی و تهاجمات نظامی آن‌ها را تقویت نموده و بطور غیر مستقیم در خدمت اهداف هژمونی طلبانه آن‌ها بوده است.

سیاست حراج نفت ارزان خمینی نیز چپاول هر چه بیشتر منابع نفتی ملل زیر سلطه را باعث گردیده است….

بی‌جهت نبود که لنین مبارزه جوئی طبقات ارتجاعی علیه امپریالیسم را (بخاطر فقدان محتوای ترقیخواهانه آن) افشا می‌نمود وهر گونه حمایت از آنرا منع می‌کرد. متقابلاً جای تعجب ندارد که امپریالیست‌ها از ترس استقرار یک آلترناتیو انقلابی ـ دموکراتیک، بطرق مختلف به ادامه حکومت خمینی یاری می‌رسانند و در‌‌ همان حال مجاهدین را تحت حمله و فشار قرار می‌دهند.

با این همه از آنجا که در اثر افشاگریهای جهانی مقاومت، رژیم خمینی را فاقد مشروعیت و ثبات و عاری از هر آینده روشنی یافته‌اند؛ برآنند تا به‌طرق مختلف در مقابل ما آلترناتیوی پوشالی از بیرون و از درون رژیم خمینی (از طریق تقویت بقایای رژیم شاه و از طریق سرمایه گذاری بر روی محافل وابسته گرای لیبرال در داخل رژیم خمینی) عَلَم کنند.

اگر چه بوضوح و بر اساس بسیاری شواهد عینی به یقین می‌دانند که مشروعیت اجتماعی، پایگاه مردمی و سازمان نظامی و سیاسی آلترناتیو ارائه شده از جانب ما در سطح داخلی و بین المللی کاملاً تثبیت شده و بلامعارض است و بهیچ وجه نه در حال و نه در آینده نمی‌توان آنرا نادیده گرفت.

۳ ـ سازمان مجاهدین خلق ایران، شورای ملی مقاومت ایران را به مثابه جانشین دموکراتیک ـ انقلابی برای دیکتاتوری ارتجاعی و قرون وسطائی خمینی تاسیس نموده و در سطح داخلی و بین المللی وسیعاً به معرفی آن مبادرت ورزیده است. پشتوانه مردمی و دستاورد‌های سیاسی و نظامی این مقاومت در داخل ایران، مضافا بر طرح صلح این شورا در رابطه با جنگ ایران و عراق و تبلیغات افشاگرانه ما بر علیه رژیم خمینی، آنچنان وزن و اعتباری به این آلترناتیو دموکراتیک ـ انقلابی بخشیده است که تا کنون نزدیک به ۱۷ هزار حزب و سازمان سیاسی و سندیکا و اتحادیه کارگری و شورای صنفی و سازمانهای دانشگاهی و مذهبی و شخصیت‌های مختلف سیاسی و پارلمانی و علمی و اجتماعی و فرهنگی، شورای ملی مقاومت ایران را طی بیانیه‌ها و موضع گیریهای رسمی خود بعنوان نماینده مقاومت مردم ایران و جانشین دموکراتیک برای رژیم خمینی برسمیت شناخته‌اند (برخی اسناد ضمیمه است).

در این میان بیش از ۲۰۰۰ مورد از این موضع گیری‌ها که بعضاً متعلق به برخی مجامع بین المللی از قبیل پارلمان اروپا و شورای اروپا می‌باشد، معطوف به حمایت از طرح صلح شورای ملی مقاومت در رابطه با جنگ ایران و عراق می‌باشد.

طرح صلحی که دولت عراق نیز بدنبال ملاقات نایب نخست وزیر این کشور با اینجانب در پاریس و صدور بیانیه مشترک (ژانویه ۸۳) آنرا بعنوان مبنای قابل قبول برای آغار مذاکرات صلح پذیرفته است (مارس ۱۹۸۳).

بهمین مناسبت با تقدیم اسناد مربوطه [که همراه نامه ضمیمه شده] تقاضای بررسی این طرح صلح و حمایت از آنرا توسط بیست و هفتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی دارم. بدیهی است که یک چنین حمایت فوق العاده ارزشمندی یک اقدام تاریخی و فراموشی ناپذیر در تاریخ دوستی میان خلقهای شوروی با مردم ایران و همچنین مردم عراق و کلیه ملل عرب خواهد بود.

مطابق برنامه شورای ملی مقاومت و دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران. ما دست در دست عموم طبقات و اقشار مردم ایران برای «صلح و آزادی» و برای «قطع همه روابط اسارت بار امپریالیستی» در راستای یک انقلاب نوین «دموکراتیک و ضد امپریالیستی» مبارزه می‌کنیم که چشم انداز آینده آن با تاکید بر «جهت گیری و رشد ضد استثماری» به اتکاء «کارگران و دهقانان محروم ایران» مشخص می‌شود. ما خواستار یک ایران «دموکراتیک» و «غیر متعهد» و بدور از «پیمانهای سیاسی و نظامی استعماری» هستیم. (برنامه و مصوبات شورای ملی مقاومت و دولت موقت ضمیمه است)

در ۲۴ ژوئیه گذشته، ریچارد مورفی معاون وزارت خارجه آمریکا طی موضع گیری رسمی خود در کنگره آمریکا، مجاهدین خلق ایران را سازمانی «ضد دموکراتیک»، «ضد آمریکائی»، «کلکتیویست» [جمع‌گرا] و «تروریست» خواند که «با شاه محمد رضا پهلوی مخالفت نموده و بخصوص با روابط شاه با امپریالیسم آمریکا مبارزه می‌کرده … و در سالهای ۱۹۷۰ در خط اول جبهه مبارزه بر علیه شاه و اصلی‌ترین نیروی درگیر تروریسم ضد آمریکائی و ضد غربی بوده است…»

و ما البته در توضیح مواضع عادلانه گذشته و حال خود ـ عاری از هر گونه سوء تفاهم و تحریف حقایق ـ برای تمام جهانیان و همه ملت‌ها و دولت‌ها بسیار کوشیده‌ایم و باز هم بغایت تلاش خواهیم نمود، تا موجودیت و مشروعیت یک خلق در زنجیر در برابر دیکتاتوریهای تروریستی شاه و خمینی مخدوش نشده و در عرصه بین‌المللی هر چه وسیع‌تر برسمیت شناخته شود. سیاست انقلابی ما در این زمینه نه مبتنی بر «تحریک» ضدیت‌هائی که در تعادل قوای کنونی دقیقاً بسود رژیم خمینی است، بلکه مبتنی بر مهار کردن و خنثی نمودن تشنجاتی است که قبل از هر کس دشمن اصلی کنونی و رودرروی خلق و میهنمان، یعنی دیکتاتوری ویرانگر و ضد بشری خمینی از تشدید آن‌ها بر علیه ما استقبال می‌کند.

واضح است که رژیم خمینی از برانگیختن هر گونه ضدیت بین المللی علیه ما، بنفع خود و برای طولانی کردن عمر رژیمش استفاده می‌کند، تا خود را از انزوای بین المللی خارج نموده و متقابلاً ما را منزوی کند. به این ترتیب خمینی خواهد توانست با دست باز‌تر سرکوب افسار گسیخته در داخل کشور را افزایش دهد.

لذا ما در عین استواری بر سر اصول ضد استبدادی، ضد استعماری و ضد استثماری مبارزاتی‌مان تلاش خواهیم کرد.

[تلاش خواهیم کرد تا همچون] لنین بنیانگذار کبیر اتحاد شوروی و حزب شما از هر شکافی در میان دشمنان هر اندازه که کوچک باشد از هر تضاد منافع از هر امکانی هر اندازه هم که کوچک باشد با ‌‌نهایت دقت، مواظبت، احتیاط و مهارت استفاده نمائیم تا انقلاب نوین مردم ایران به نتیجه برسد.

برای پیروزی بر دشمن‌مان رژیم خمینی، ما از استراتژی قیام مسلحانه مردمی و سازمان یافته پیروی می‌کنیم و هم اکنون در دوران تدارک قیام هستیم و قویاً بر آنیم که در سالهای گذشته بخش اعظم جاده پیروزی را در نوردیده‌ایم.

هدف مرحله‌ای استراتژی ما در مقطع فعلی گسترش کمی و کیفی پراتیک هسته‌های مقاومت سراسری برای ایجاد منافذی در دیوار اختناق خمینی است. بدین وسیله راه تنفس توده مردم قدری هموار می‌شود و قدم به قدم به حل معادله ارتباطات فرماندهی و تمرکز نیرو نزدیک می‌شویم.

منافذ فوق‌الذکر درمسیر رشد کمی و کیفی خود به پنجره‌هائی تبدیل می‌شوند که بالمآل طلسم اختناق دیکتاتوری نظامی ـ پلیسی خمینی را در هم شکسته و دروازه آزادی را نوید می‌دهد. دقیقاً برخلاف جنبش‌های چریکی شهری، ما از موضع یک آلترناتیو سراسری و مقاومت فراگیر مردمی، طی دو سال گذشته بیش از ۱۰ پراتیک از پیش اعلام شده سراسری داشته‌ایم که طی آن‌ها هسته‌های مقاومت و واحد‌های نظامی و سیاسی بطور همزمان با اعلام قبلی به صحنه آمده و قدرت و توان مجاهدین را به نمایش گذاشته‌اند. (برخی از اسناد ضمیمه است)

آخرین نمونه پراتیک دو هفته‌ای مربوط به تحریم انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری خمینی بود که بمدت دو هفته سراپای رژیم خمینی را لرزاند. بنحوی که مقامات درجه اول این رژیم در موضع گیریهای رسمی و شداد و غلاظ خود با اذعان به قدرت مجاهدین، پیاپی علیه ما هشدار می‌دادند (اسناد ضمیمه است) و تمام قوای سرکوبگر رژیم را بحال آماده باش کامل در آورده بودند. در خاتمه این پراتیک، ری شهری، وزیر اطلاعات رژیم خمینی برای تقویت روحیه مزدوران رژیم ناگزیر به میدان آمد و در سپتامبر گذشته طی مصاحبه مطبوعاتی که در روزنامه‌های رژیم (بتاریخ ۷ / شهریور/ ۱۳۶۴) منعکس شد، به «۶۵۲ مورد ترور و حمله به مراکز حساس وحیاتی … که قبل از انجام کشف و خنثی شده» اقرار نمود و از «دستگیری ۳۵۲ هسته مقاومت و ۳۹ تیم نظامی و بیش از ۱۵۰۰ عدد کوکتل و بیست موشک و خمپاره و بیش از ۱۲۰۰ قبضه سلاحهای دیگر و ۲۶۰ کیلو گرم TNT» سخن گفت.

بیلان واقعی عملیات مجاهدین از سپتامبر ۸۴ تا سپتامبر ۸۵ که اسناد آن جزء به جزء منتشر شده بقرار زیراست؛

– ۳۲۰ رشته عملیات موفق در تهران، شهرستان‌ها و کردستان.

ـ ۱۵۰۰ تن کشته و زخمی از مزدوران رژیم.

ـ انهدام یا وارد کردن خسارت جدی به ۱۴۴۰ مرکز سرکوب و شکنجه یا مراکز تبلیغاتی و اداری دشمن.

ـ انفجار ۲۵۰ بمب قدرتمند تبلیغاتی در روز انتخابات فرمایشی جمهوری.

ـ پخش علنی ۴ میلیون تراکت و اعلامیه.

ـ نفوذ و تبلیغات و سابوتاژ و اجرای عملیات ضد جنگ در ۲۰۰ مرکز نظامی و انتظامی.

ـ پخش ۶۰۰ هزار تراکت و اعلامیه در پادگان‌های ارتش.

ـ از کار انداختن ۲۰ فروند جنگندهً فانتوم و ۵۴۰ دستگاه نظامی دیگر در راستای مقاومت علیه جنگ افروزی ضد میهن خمینی.

طی این مدت نیروهای مقاومت ۴۰۰ در صد رشد نموده و رژیم نیز متقابلاً ۵۰۰۰ تن را اعدام کرده است. طی پراتیک‌های فوق الذکر که بالمآل به شکستن طلسم اختناق راه می‌بَرد و جاده تمرکز نیرو و قیام خلق را هموار می‌کند، ما به جذب نیروی جدید، سازماندهی واحد‌های تازه نفس، تبلیغات سیاسی و اجتماعی، اجرای مانورهای مختلف و آمادگی‌های نظامی و دریافت حمایت‌های مادی از توده‌های مردم می‌پردازیم.

ارگانهای تبلیغات دائمی ما علاوه بر انتشارات واطلاعیه‌های ضروری، نشریه هفتگی «مجاهد» و رادیو «صدای مجاهد» است که با پوشش سراسری خود روزانه بیش از ۱۶ ساعت به پخش برنامه‌های مختلف اشتغال دارد که نیاز‌های آموزشی نیروهای گسترده اجتماعی سازمان مجاهدین را نیز تامین می‌کند.

مجاهدین خلق ایران از حضور نظامی فعال و کاملاً چشم‌گیری در کوهستان‌های کردستان ایران برخوردارند که مکمل خطوط مبارزاتی ما در داخل شهرهاست. در اکتبر گذشته چند واحد از نیروهای مجاهدین در منطقه کردستان که بیش از ۲۰۰۰ تن بودند، در ناحیه مرزی به مانور نظامی مبادرت ورزیدند (تصاویر مربوطه و یک فیلم چند دقیقه‌ای ضمیمه است)

۴ ـ ملاحظه می‌شود که مبارزه ما یک مبارزه عادلانه و مردمی در سراسر ایران است که بیش از ۹۰ درصد تمامی شهدا و زندانیان خلق را تقدیم نموده و به همین مناسبت سازمان مجاهدین خلق ایران از محبوبیت فوق‌العاده‌ای در میان توده‌های مردم برخوردار است.

مبارزه ما یک مبارزه تمام خلقی است که تمام اقشار و طبقات مردم ایران را در بر می‌گیرد؛ از کارگر و دهقان گرفته تا استاد و دانشجو و کارمند و بازاری و روحانیون جوان و پرسنل مردمی ارتش و زنان خانه‌دار و دانش آموزان دبیرستان‌ها هر یک صفحات مبسوطی را در فهرست شهدای مقاومت بخود اختصاص داده‌اند. (فهرست اسامی بیش از ۱۲۰۰۰ تن از اعدام شدگان با مشخصات کامل ضمیمه است.)…

ازآنجا که رژیم خمینی ـ بمراتب جنایتکار‌تر از رژیم شاه ـ دارای هیچ مشروعیت اجتماعی و سیاسی در داخل ایران نیست …

ازآنجا که در سطح بین المللی نیز اکثر ملل و دول برعدم مشروعیت این رژیم از جمله در قطعنامه اخیر مجمع عمومی ملل متحد درباره جنایات ضد بشری رژیم خمینی در ایران، که خوشبختانه رای مثبت اتحاد شوروی در کمیسیون سوم مجمع عمومی را نیز در برداشت؛ گواهی داده‌اند …

از آنجا که این رژیم بهیچ وجه رفرم پذیر نبوده و هیج آلترناتیوی در درون آن وجود ندارد …

ازآنجا که بازگشت به رژیم سلطنتی پیشین نیز مطلقاً محال است.؛ بنابراین آلترناتیو رژیم خمینی [یاید از این مشخصات برخوردار باشد]:

اولاً: از درون نیروهای انقلاب ضد سلطنتی ایران؛

ثانیاً: از بیرون رژیم خمینی؛

ثالثاً: دارای مشروعیت مبارزه با هر دو دیکتاتوری شاه و خمینی؛

رابعاً: مجهز به سلاح و سازمان کارآمد نظامی و سیاسی؛

خامساً: دارای پایه گسترده اجتماعی؛

سادساً: بایستی دارای برنامه مشخص سیاسی و برنامه مشخص توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و دارای قدرت تضمین صلح (در جنگ خارجی با عراق) و تضمین حقوق اقلیت‌های ملی و مذهبی بوده و باشد. (لطفاً به طرحهای شورای ملی مقاومت دربارهً خود مختاری کردستان ایران و درباره رابطهً دولت موقت با دین و مذهب که ضمیمه است توجه کنید)

سابعاً: با توجه به فرهنگ ویژه جامعه ایران و با توجه به سوء استفاده گسترده رژیم خمینی از چتر اسلام، آلترناتیو این رژیم می‌بایستی برای عامه مسلمانان مورد احترام بوده و دارای خصیصه اسلامی باشد. اما دقیقاً برخلاف خمینی یک اسلام ترقیخواه و مردمی که مبشر صلح و دوستی و عدم دخالت در امور دیگران باشد.

ملاحظه می‌شود که خصایص هفتگانه فوق که نه به تصادف، بلکه دقیقاً بر اساس قانونمندیهای متقن تاریخی و اجتماعی استخراج شده و ویژگی‌های خاص تجربه ایران را منعکس می‌کند همانا قابلیت‌ها و سیمای ویژهً تاریخی سازمان مجاهدین خلق ایران و آلترناتیو مورد نظر آن را تداعی می‌کند.

دیکتاتوری مذهبی و قرون وسطائی خمینی، رژیم ماقبل سرمایه‌داری که تنها به جنگ سرکوب و درآمد نفت متکی است، محققاً همچون دیکتاتوری کمپرادور شاه، محکوم به سرنگونی است بنحوی که با اطمینان می‌توان گفت در کنگره بعدی حزب کمونیست اتحاد شوروی (کنگره بیست و هشتم)[جولای ۱۹۹۰=خرداد ۶۹] هیچ اثری از این رژیم در ایران نخواهیم یافت.

ما به پیروزی مقاومت عادلانه مردم ایران در برابر رژیم ضد بشری خمینی همچون پیروزی شما در قبال فاشیسم هیتلری و در قبال دیکتاتوری تزاری یقین داریم.

اگر چه مردم ما هم اکنون روز‌های بسیار تیره و تاری را ـ که یکی از سیاه‌ترین ادوار کل تاریخ آنهاست ـ سپری می‌کنند. اجازه می‌خواهم ضمن ابراز مجدد درود‌ها و تبریکات خود بمناسبت سال جدید و بمناسبت برگزاری بیست و هفتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی و ضمن آرزوی موفقیت و سلامت برای شما و آرزوی خوشبختی و رفاه برای مردم شوروی، یکبار دیگر بر اهمیت و ضرورت همدردی و همبستگی فراموشی ناپذیر شما و حزب و میهن کبیرتان با مقاومت مردم ایران، تاکید کنم.

با ایقان به پیروزی مقاومت کبیر مردم ایران برای صلح و آزادی

و با تاکید بر دوستی و همبستگی خلقهای شوروی و ایران

٢۶ دسامبر ١٩٨۵

مسعود رجوی


متن نامه فرهاد الفت

«تقاضای وام»

کميتهء مرکزی حزب کمونيست اتحاد شوروی،

رفقای عزيز،

محترما:

سازمان مجاهدين خلق ايران که يک مبارزه ی انقلابی و سراسری برای سرنگونی رژيم ارتجاعی و قرون وسطايی خمينی را رهبری می‌کند، و بر طبق اسناد ارائه شده، در گير و دار يک نبرد تمام عيار نظامی و سياسی و اجتماعی و تبليغاتی با رژيم مربوط است، برای نيل به اين هدف انقلابی و ضد امپرياليستی خود، که نهايتاً سازماندهی قيام مسلحانه ی مردمی را در چشم انداز دارد، در مجموع به مبلغی در حدود ۳۰۰ [سيصد] ميليون دلار، که ارزيابی کميته مرکزی آن است، نيار دارد. بديهی است که بخش اعظم نيازهای مالی سازمان ما از طريق کمک‌ها و منابع مردمی مجاهدين در داخل و مصادره از رژيم خمينی تامين می‌شود. اما بخاطر کمبودها از رفقای کميته ی مرکزی حزب کمونيست اتحاد شوروی تقاضا می‌کنيم هر ميزان از مبلغ فوق را که ميسر باشد (حتی يک سوم) به سازمان مجاهدين خلق ايران وام بدهند، که طبعا تاثير جدی و فراموش ناپذير خود را در پيشبرد مبارزه ی انقلابی سراسری ايران خواهد داشت. شايان تذکر می‌دانيم که چون نياز مبارزاتی ما به مبلغ فوق جدی است و در برنامه ريزی‌های استراتژيکی و تاکتيکی سازمان در سال ۱۹۸۶ اهميت تعيين کننده و مبرم دارد، و لذا خواهان تصويب هرچه سريعتر آن هستيم. سازمان مجاهدين خلق ايران بدين وسيله متعهد می‌گردد که در هر شرايطی که در آينده پيش بيايد، وام مزبور را از سال ۱۹۸۸ به بعد (ولو از محل کمک‌های مردمی خود) با تقسيط تاديه کند.

با تشکر

فرهاد الفت، عضو دفتر سياسی و نماينده ء سازمان مجاهدين خلق ايران

 ۷ ژانويه ۱۹۸۶


letter from Masoud Rajavi, to Mikhail Gorbache

Resolution of the TsK KPSS Secretariat approving a response to a letter from M. Rajavi, leader of the Mujahedin Organization of the Iranian People, to M. Gorbachev, and to a request submitted by the organization; two copies of instructions to the Soviet Embassy in Bulgaria to be delivered in ciphered form by the Committee for State Security (KGB); extract from the minutes of the TsK KPSS Secretariat; memorandum to the TsK KPSS from R. Ulianovskii, Deputy Chief of the International Department; letter to Gorbachev from Rajavi (translated into Russian) and the original letter in Persian; statement with information about the collection of documents attached to the letter from Rajavi; memorandum (translated into Russian) to the TsK KPSS from F. Olfat, member of the Politburo of the Mujahedin Organization, and the original letter in Persian requesting that the TsK KPSS lend any amount of money (up to US$300,000,000) to the Mujahedin Organization; memorandum to the TsK KPSS from Olfat, (translated into Russian) and the original letter in Persian requesting that the supporters of the Mujahedin Organization be allowed to cross the Soviet-Iranian border and be granted a temporary asylum in the Soviet Union 1985 December – 1986 February

… 

Reel 1.993, File 24


http://www.hamneshinbahar.net

منبع:پژواک ایران

ترس و وحشت فرقه رجوی از جدا شدگان

ترس و وحشت فرقه رجوی از جدا شدگان

حمله وحشیانه فرقه رجوی درتیرانا پایتخت آلبانی به خانم بتول سلطانی نشانگر ضعف و استیصال فرقه ای است که قدرت پوشالی خود را در بوق و کرنا کرده و گوش فلک را کر نموده، خانم سلطانی از اعضای جدا شده فرقه رجوی که شهروند آلمان هم می باشد دو روز پیش برای دیدن کشور آلبانی و در صورت امکان دیدار با همسر خود که در اسارت فرقه رجوی است راهی کشور آلبانی شده و در هنگام عبور از کنترل پاسپورت توسط پلیس فرودگاه تیرانا متوقف شده و در همان هنگام هم با حمله مزدوران فرقه رجوی روبرو شده که جای سئوال دارد چگونه این مزدوران فرقه رجوی وارد قسمت ترانزیت که برای افراد عادی ممنوع است شده اند.

هم اکنون دو روز است که خانم سلطانی در قسمت ترانزیت فرودگاه نگه داشته شده و اجازه ورود به تیرانا داده نمی شود، البته برای همه ما جدا شده ها بارز است که پلیس آلبانی توسط فرقه جنایتکار رجوی خریداری شده و عکس و اسامی تمامی جدا شده ها نیز توسط فرقه رجوی در اختیار پلیس خریداری شده آلبانی قرار گرفته تا از ورود ما اعضای سابق و جدا شده از فرقه لرزان رجوی به آلبانی جلوگیری شود.

دلیل این عمل غیر انسانی چیست؟ چرا فرقه رجوی با ورود حتی یک عضو جدا شده فرقه رجوی به آلبانی تا این حد بهم ریخته و آشفته می شود و با خرج پول های کلان و باج دادن به پلیس یک کشور مانع ورود اعضای سابق به آلبانی می شود؟.

ترس فرقه رجوی از اعضای سابق و منتقد خود قابل درک است، فرقه رجوی به حدی از منتقد و خصوصآ اعضای سابق خود می ترسد که گاهی تمام قوای خود را صرف مبارزه با منتقدین و جداشدگان از فرقه خویش در اروپا می کند تا با اقاماتی مانند، تهدید اعضای سابق به قتل و حمله و هجوم وحشیانه به افراد جداشده و الان هم که همه شاهد چنین اقدام مضحکی از سوی فرقه ای هستیم که خود را سازمان مجاهدین با هدف رسیدن به آزادی و دمکراسی می نامد، این است دمکراسی فرقه رجوی که در بوق و کرنا می نوازد تا با فریب و نیرنگ به دیکتاتوری ساخت دست رجوی مفقود و فراری رنگ و لعاب بخشد، تا با فریب افکار عمومی و با کمک مزدبگیران امریکایی مانند بولتون ها و مایک پنس ها و پمپئوهای مفت خور و جنگ طلبانی از این دست سوار بر مرکب قدرت در ایران شود و بعد از آن تسمه از گرده مردم بکشد چونان که از اعضای خود در اردوگاه اشرف عراق و الان هم زندان آلبانی موسوم به اشرف 3 کشیده و هنوز هم بی رحمانه می کشد.

بهم خوردن تجمع امسال فرقه رجوی در آلبانی ضربه محکمی بود بر پیکر فرسوده این فرقه در حال زوال و دراین میان برای فریب اعضای در بند خود در زندان اشرف 3 نیاز به سناریوی جدیدی داشت که آن هم با سفر خانم سلطانی به آلبانی به دست فرقه افتاد تا با منع ورود ایشان به آلبانی کمی از سوزش درونی و بیرونیش کاهش یابد.

برخورد غیر انسانی پلیس آلبانی به سرکردگی فرقه رجوی با خانم سلطانی با هر توجیه ای محکوم است و مطمعنآ اعضای سابق و منتقد این سد را هم خواهند شکست وروزی در آلبانی در کنار دیگر اعضای جدا شده فرقه منفور رجوی با هم جشن خواهند گرفت،به نوبه خود از انجمن آسیلا جهت پیگیری موضوع خانم سلطانی در تیرانا سپاسگزارم.

رویا های فرقه رجوی از زبان آقای قرایی

رویا های فرقه رجوی از زبان آقای قرایی

وبلاگ ادوارد 14 جولای 2022

سلام آقای محمد قرایی.

 آقای محمد قرایی یکی از اعضای قدیمی فرقه رجوی هستند که هر از گاهی قلمی هم می زنند و یک چیزهایی می نویسند، شخصآ در دورانی که در مناسبات فرقه در اردوگاه کار اجباری اشرف در عراق بودم با ایشان خیلی هم صحبت شده ام، دست به قلم خوبی دارد ولی گاهآ حرف های عجیب و غریبی هم می زند که البته در همان زمان من بعد از شنیدن حرف های ایشان، این عجایب را می گذاشتم به حساب تآثیراتی که فرقه مخرب رجوی روی مغز نه تنها ایشان که بقیه افراد هم گذاشته، ، نا گفته نماند که ایشان هر گاه که با هم برخوردی داشتیم بسیار محترمانه برخورد می کردند، آقای قرایی این قدرت را دارد که حقایق را آنطوری که هست بنویسد، اما همان تآثیرات مخربی که گفتم مانع از این کار می شود و به سمت رویا نویسی کشیده میشود، البته رویاهایی که از گفتمان با سران فرقه به او تحمیل می شود.

آقای اسماعیل وفا یغمایی هم همین دوران را طی کردند و تا وقتی که در درون فرقه بودند به همین شیوه آقای قرایی عمل می کردند، اما وقتی که خود را از چنگال خونین و دیکتاتوری رجوی خلاص کرد و پا به دنیای آزاد گذاشت نوشتار و گفتارش تعقییر کرد و حقایق را برای مردم ایران نوشت و گفت که هنوز هم می گوید و می نویسد.

آقای قرایی شما یا هر کس دیگری برای بیان حقایق ابتدا بایستی خود و جسم و روح خود را ازچنگال مغزشویان فرقه در حال مرگ رها کنید تا چشمتان به حقیقت باز شود، با اندیشیدن رویایی و همان اندیشه را قلم زدن هیچ چیزی محقق نخواهد شد.

آقای قرایی در سایت اصلی فرقه رجوی به نام همبستگی ناملی مطلبی را تحت عنوان جوهره شاه و شیخ نوشته که واقعآ تفسیر و تحلیلش خنده دار است، و البته مطمعنآ ایشان مطلب خود را از برداشتی که از نتیجه نسشت های درون تشکیلات فرقه بعد از تجمعات اعتراضی که درایران رخ داد کرده که همان رویاهای سران بی خرد فرقه را با یک تحلیل بی پایه و اساس ارائه کرده، این مطلب دقیقآ و واضع گویای این است که فرقه مرده رجوی با شنیدن شعار روحت شاد در حال قبض روح شدن است و تمام تلاشش را می کند تا خود را تحمیل جامعه کند اما غافل از اینکه سالیان سال است که فرقه رجوی از نظر مردم ایران منفور است و این تلاش ها و مطالبی که توسط اعضای فرقه در سایت های فرقه رجوی به چاپ می رسد نه تنها راه به جایی نمی برد بلکه بر منفوریت فرقه در بین مردم ایران می افزاید.

اعتراضات در تمام کشورهای دنیا امری عادی است و همه جا هم اتفاق می افتد، سیاسی یا اقتصادی وووو، اما نکته ای که در اعتراضات مردم ایران و شعارهای آنان قابل لمس است این است که سالیان است که  دراعتراضات مردم ایران هر شعاری را سر می دهند غیر از شعار مجاهدین، آیا سران فرقه رجوی کور و کر هستند که متوجه نیستند مردم ایران از آنان نفرت دارند؟ البته نه کور هستند و نه کر تنها خود را به کوری و کری زده اند تا شاید از طرق مختلف و دست گذاشتن در دست پول پرستان ضد ایران و ایرانی چون پمپئو و مایک پنس و بلتون ها ووو از نمدی که وجود ندارد برای خود کلاهی بدوزند و بس.

آقای قرایی و قرایی ها تا خودتان و دست و پایتان را زنجیر فرقه رجوی رها نکنید نمی توانید واقعیت ها را ببینید و بنویسید.  

سی خرداد سال 1360 آغاز یک پایان

سی خرداد سال 1360 آغاز یک پایان

وباگ ادوارد 19.06.2021

در بیست و هفتم شهریور سال 1359، در زمان کوتاهی پس از انقلاب و در بحبوحه بهم ریختگی آن و در حالیکه ارتش ایران در ضعیف ترین دوران خود بود، صدام از فرصت استفاده کرد تا با خیال خود در چنین شرایطی قسمت هایی از خاک ایران را تصاحب کند و ضمیمه خاک عراق نماید، با همین خیلات در تاریخ مذکور دست به حمله زمینی زد، ارتش عراق با بیرحمی و کشتار بیرحمانه وارد خاک ایران شد و تلاش نمود تا جاپای خود را محکم کند، در چنین شرایطی مردم شریف و همیشه سربلند ایران چه زن و چه مرد چه پیر و چه جوان دست بکار شده و آماده نبر با صدام متجاوز و ارتش مزدور او شدند.

در این میان سازمان مجاهدین آن دوران و فرقه رجوی امروز با هماهنگی کامل با دشمن تجاوزگر در درون ایران دست به شورش زده و در حالیکه در جبهه های جنگ نبرد نابرابر بین ارتش و نیروی بسیج شده با مزدوران بعثی درجریان بود نیروهای فریب خورده ای که رجوی با نام مجاهدین محمد حنیف نژاد دور خود جمع کرده بود با دستور مستقیم رجوی در سی خرداد سال 1360 به خیابان ها آمدند، این نیروی قابل توجه که تا دندان مسلح بودند بعضآ سلاح های خود را در دوران انقلاب از پادگان های ایران دزدیده بودند و بعضآ هم از راه کردستان قبل ازحمله عراق به ایران توسط صدام به مزدوان هدیه شده بود تا با آشوب و راه اندازی جنگ داخلی مانع اعزام نیرو به جبهه ها شوند که ارتش صدام بتواند بهتر و بیشتر پیشروی کند.

مسعود رجوی که همیشه درتوهم تصمیم گیری کرده، آنروز هم به همین شکل و البته با دستور ارباب آینده خود دست بکار شد و به نیروی فریب خورده خود فرمان عملیات مسلحانه داد و خود برای زنده ماندن درگوشه و کنارتهران در مکان امنی با ده ها محافظ و نگهبان پنهان شد.

در چنین شرایطی ارتش صدام از موقعیت بهم ریخته درون ایران استفاده کرد و تلاش نمود تا مواضع خود را در خاک های اشغال شده محکم کند که تا حدودی هم موفق شد اما با تلاش و جانفشانی نیروهای مسلح ایران و جانفشانی مردم دلیر ایران نتوانست به اهداف پلید خود دست پیدا کند.

رجوی با برپا کردن آشوب سی خرداد نیرویی را که بایستی در جبهه جنگ حاضر می شدند در درون ایران فقل کرد به این امید واهی که با شروع جنگ مسلحانه در درون ایران مردم از وی حمایت کرده و در نهایت می تواند حکومت را سرنگون کرده و خود همه کاره کشور شود، رجوی با ترفندهای فراوان توانسته بود دکتر ابولحسن بنی صدر را هم با خود همراه کند و از موقعیت وی نهایت استفاده را کرد، آقای بنی صدر به رجوی اعتماد کرد و در فرار وی از ایران به عنوان فرمانده کل قوا نقش پررنگی داشت اما رجوی بعدها به دلیل مخالفت بنی صدر به وی تهمت زد تا بتواند سیاست کثیف خود را پیش ببرد.

در گیرو دار آتش و خونی که رجوی برپا کرده بود دسته دسته جوانان ایران به کام مرگ رفتند چه از اعضا و هواداران مجاهدین و چه طرفداران حکومتی و یا مردم عادی در کوچه و خیابان که با ترور های کور و بمب گذاری های بی امان مجاهدین کشته شدند، در این میان رجوی وقتی که احساس خطر کرد خود و تعدادی از افراد نزدیکش را برداشت و از کشور فرار کرد و به فرانسه پناهنده شد، البته قابل ذکر است که همسر و فرزند شیرخوار خود را هم با خود همراه نکرد و در میان خون و کشتار رها کرد و جان خود را نجات داد، اشرف ربیعی همسر وی همراه با موسی خیابانی نهایتآ در درگیری بسیار شدیدی جان باختند ولی رجوی در فرانسه با دختر آقای بنی صدر ازدواج کرد تا بتواند با این وصلت نهایت استفاده را از بنی صدر کرده باشد.

شورای دست ساز به اصطلاح مقاومت را هم در فرانسه با بنی صدر راه اندازی کرد و بنی صدر به عنوان ریئس جمهور شورا و خود رجوی به عنوان نخست وزیر شورا معرفی شدند، اما هرگز این دو با هم کنار نیامده و رجوی هرگز برای تصمیمات خود با بنی صدر مشاوره نمی کرد و تلاش می کرد که هژمونی بنی صدر را در شورا خنثی کند و خود را به هر شکلی به شورایی ها تحمیل کند، به همین دلیل هم تعدادی از اعضای شورا کنار کشیدند و راه زندگی عادی خود را به بودن در کنار رجوی مغرور ترجیح دادند.

جنگ ایران و عراق به شدت ادامه داشت که رجوی ماهیت خود را نشان داد و با طارق عزیز وزیر خارجه وقت عراق دیدار کرد و نام این ملاقات را هم برای فریب افکار عمومی ایران ملاقات صلح اعلام کرد، بنی صدر به شدت با این ملاقات به مخالفت برخاست و تضاد بین این دو به اوج رسید، بنی صدر می گفت این ملاقات خیانت به ایران و ایرانی است چرا که عراق هم به ایران تجاوز کرده و هم اینکه هم اکنون در خاک ایران است و هرگونه ملاقات با مقامات عراقی خیانت به ایران وایرانی تلقی می شود، امام رجوی گوشش به این حرف ها بدهکار نبود و ملاقات های خود با وزیرخارجه وقت عراق را ادامه داد و همین امر باعث جدایی بنی صدر از رجوی شد که رجوی با شیادی خود برای اینکه بنی صدر در جامعه خراب کند به وی تهمت نامه نگاری با آیت الله خمینی زد.

دکتر فیروزه بنی صدر که در آنموقع همسر رجوی بود با جدایی پدرش از شورا و بالاگرفتن تضادها بین رجوی و پدرش خود نیز از رجوی جدا شد اما رجوی بدون زن ماندن را تحمل نکرد و دوست صمیمی خود مهدی ابریشمچی را وادار کرد تا مریم عضدانلو همسرش را طلاق داد و خود با نام کذایی انقلاب ایدولوژیک وارد محرکه شد و با مریم ازدواج کرد که خود داستان مفصلی است.

مجاهدین به سرکردگی رجوی پس از خیانت بزرگ که در خرداد سال 1360 در درون مرتکب شدند در اروپا و فرانسه خود را محکم کرده بودند و از حمایت غرب هم برخوردار بودند اما ناگهان شرایط چرخید و فرانسه از رجوی ها خواست که خاک فرانسه را ترک کنند ، ژاک شیراک آماده تحویل دهی سران مجاهدین به ایران بود اما فرانسوا میتران رئیس جمهور وقت فرانسه پادرمیانی کرد و رجوی و مجاهدینش را از فرانسه اخراج کردند.

تنها جایی که رجوی و دارودسته وی از امنیت برخوردار بودند همان عراق متجاوز بود که رجوی از قبل آنجا را برای خود در ملاقات با طارق عزیز کاندید کرده بود، رجوی راهی عراق شد در حالیکه هنوز ارتش صدام در خاک ایران بود و جوانان ما در نبرد با متجاوز تلاش می کردند خاک ایران را از لوث تجاوزگر پاک کنند رجوی با همراهی و با حمایت صدام ارتش مزدور خود را در عراق بنا کرد و در جنگ عراق با ایران شانه به شانه ارتش عراق وارد نبرد با هموطنان خود شد.

عملیات های ارتش مزدور رجوی بر علیه نیروهای ایرانی باعث شد ارتش عراق پیروزی های بزرگی در جبهه های جنگ به دست بیاورد و همین باعث شد صدام به رجوی در مزدوری اعتماد کرده و ارتش وی را تا بن استخوان با انواع سلاح ها و پول های کلان مجهز کند.

با اعلام آتس بس در جبهه ها و در واقع توقف جنگ بین ایران و عراق رجوی متوجه قفل شدن خود در عراق شد و آخرین زهر خود را به ملت شریف ایران و فرزندانشان در جبهه ها پاشید و عملیاتی با نام فروغ راه اندازی کرد که البته با رشادت فرزندان ایران بزرگترین ضربه را خورد و به زیر چکمه های خونین صدام عقب نشینی کرد.

رجوی در عراق پس از جنگ با فروپاشی روبرو شد و برای جلوگیری از فروپاشی ناشی از شکست های خود دست به ترفند دیگری با نام انقلاب ائیدولوژی سر باقی مانده نیرو را شیره مالی کرد و باز با سیاستی کاملآغلط به حیات خود ادامه داد و با همین به اصطلاح انقلاب باعث فروپاشی خانواده ها در دورن مناسبات خود گشت، با رفتن به مسیر اشتباه سازمان مجاهدین را تبدیل به فرقه ای نمود که در میان تمام فرقه های دنیا بدترین و خطرناکترین است.

البته با این کار رجوی گمان می کرد که درعراق ماندگار است و همیشه دنبال راه اندازی جنگی دوباره بین ایران و عراق بود اما روزگار چرخید و امریکا صدام را سرنگون کرد، قبل از عملیات امریکا برعلیه صدام رجوی پنهانی و به شکلی که نیروی خودش هم اطلاع نداشته باشد مریم و دویست نفر از اعضای عزیز خود را ازعراق راهی فرانسه کرد و خود در موقع مناسب چونان سی خرداد سال 1360 غیب شد و نیروی خود را زیر آتش ارتش امریکا در بیابان های عراق به حال خود گذاشت.

در واقع می توان گفت با جرقه سی خرداد سال 1360 رجوی به کشتن دادن و پایان سازمان مجاهدین را آغاز کرد و با رفتن به عراق و مزدوری و جاسوسی برای صدام و تحمیل چیزی به نام انقلاب به نیروی خود سازمان را به مرگ کامل رساند که امروزه شاهد هستیم، تنها چیزی که از مجاهدین مانده همانا فرقه ای بسته و در خود و رهبرانی دیکتاتور و در گوشه ای دورافتاده در اروپای شرقی که با گذشت زمان تبدیل به آسایشگاه سالمندان شده، سی خرداد 1360 آغاز یک پایان بود که با دست رجوی رقم خورد.

خرداد ماه و بیانات ضد و نقیص خانم مریم عضدانلو ( رجوی )

وبلاگ ادوارد 06.06.2022

خرداد ماه و بیانات ضد و نقیص خانم مریم عضدانلو ( رجوی )

در چهارم خرداد امسال خانم رجوی بیاناتی را به زبان جاری کردند چه از سوی خود و چه استناد به صحبت های مسعود رجوی فراری و غایب که اگر کسی این جماعت را نشناسد و البته در درون تشکیلات نبوده باشد ممکن است تحت تاثیر واقع شده و فکر کند که علی آباد هم دهی است یا مجاهدین همان منجی عالم هستند.

برای ماها که در درون تشکیلات اهریمنی این گروه بوده و سالیان در کنار این عجوبه ها عمر و جوانی خود را باخته ایم واضع و روشن است که خانم رجوی علنآ دروغ می گوید بدون ذره ای خجالت، واقعآ ننگ برشما که با دورغ و دغل گروه منفور خود را سرپا نگهداشته و با همین دروغگویی ها چه خون هایی که از جوانان ایران به زمین نریختید.

خانم مریم عضدانلو محمد حنیف نژاد و دیگر بنیان گذاران سازمان را از زبان مسعود شیاد اینگونه تعریف می کند که

جایگاه تاریخی و آرمانی آن‌ها و به‌خصوص حنیف شهید یا به‌قول او «مربی و مرشد همه مجاهدان» را به‌‌‌ ما شناساند.

خانم رجوی، عجب شناختی پیدا کرد مسعود رجوی از حنیف واقعآ جالب است اما فراموش نکیند که با این حرف با آبروی محمد حنیف بازی می کنید، آیا مسعود رجوی همان شد که حنیف می خواست؟ طبیعتآ نخیر، پس در این مقطع زمانی که مسعود رجوی فراری سازمان مجاهدین همان حنیف را به لبه گور کشانده اعتراف کنید که رجوی آن کاری را که هدف حنیف بود انجام نداد بلکه هر کاری کرد برعکس آرمان حنیف و دیگر بنیانگذارن بود.

در ادامه چنین می گوید:

حنیف‌نژاد یک امید واقعی خلق کرد. او برای اولین بار مبارزه حرفه‌یی را به‌مثابه امری علمی و سازمان‌یافته بر اساس اسلام انقلابی بنا گذاشت. یک جنبش سازمان‌یافته در جامعه ایران برپا کرد و با کنار زدن مرزبندی‌های ارتجاعی و انحرافی، مرز کیفی استثمارکننده و استثمار‌شونده را برجسته کرد.هر کدام از این‌ها حقیقتاً یک انقلاب بزرگ در دنیای مبارزه بود و از بابت تکامل مبارزه با استبداد و ستم، حنیف دین بزرگی به گردن مردم ایران دارد. کار بزرگ او این است که «غبار از رخ دین زدود». به ‌این معنا که گوهر حقیقی اسلام را کشف کرد که نافی بهره‌کشی است و گفت که این ایدئولوژی در میدان مبارزه با طبقات و رژیم‌های حامی استبداد و ستم به‌دست می‌آید.

اگر شما درست می گویید پس چرا رجوی و خود شما به عنوان دستیار او در اردوگاه اشرف این همه انسان پاکی را که صادقانه به سازمان شما پیوسته بودند هم به ارتجاع کشاندید و هم استثمار کردید؟ البته فراموش نکنید که خط استثماری رجوی هنوز ادامه دارد و در اردوگاه آلبانی اجرا می شود و اگر حنیف غبار از رخ دین زدود پس چرا رجوی با نام دین و خرافات همراه آن به عنوان دسر این همه آدم را به بیراهه کشاند؟ چرا چرندبافی می کنید هنوز هم خجالت نمی کشید؟ آیا کشف گوهر اسلام که به قول محمد حنیف نافی بهره کشی است همان پاشیدن خانواده ها و طلاق های اجباری و الان هم مادر و فرزند را مقابل هم قرار دادن است؟ آیا برداشت شما از غبار از رخ دین زدود همین است؟ و آیا اگر حنیف امروز بود و در جایگاه خود قرار داشت باز هم انقلاب دروغی راه می انداخت و تمام زنها را در حریم خود و برای خود می داشت؟ آیا مثل مسعود رجوی شیادانه یک روز پیغمبر می شدو یک روز امام زمان؟

خانم رجوی از سعید محسن هم می گوید:

سعید محسن در دفاعیات خود گفت:‌ «ما قیام کرده‌ایم تا جهانی بسازیم تا هرگونه بهره‌کشی انسان از انسان را نابود سازد…

البته نظر و عقیده سعید محسن بسیار عالیست اما آیا رجوی شیاد همین خط را ادامه داد یا همانگونه که در بالا نوشتم تمامآ برعکس؟ چرا هنوز هم از چهارم خرداد و از نام بنیانگذاران در راه  رسیدن به قدرت سواستفاده می کنید و گمان می کنید که مردم ایران چیزی از تاریخ نمی دانند و می توانید فریبشان دهید؟

خانم عضدانلو از قول بدیع زادگان هم چنین می گوید:

اصغر بدیع‌زادگان، مبارزه کردن و از خودگذشتن را معیار سنجش و ارزش‌گذاری هر انسانی دانسته است. به‌قول او «ارزش هرکس در مبارزه، به اندازه مایه‌یی است که در این راه می‌گذارد» و در دوران ما، مسعود با پرچمداری این مسیر بعد از بنیانگذاران، با رهبری یک مبارزه رهایی‌بخش در پنج دهه گذشته، به همان ایمان و اعتقادی که سنگ بنای پایه‌گذاری سازمان بوده، جامه عمل پوشانده است.

البته بدیع زادگان نمی دانست که در بین کادر بالا یک مسعود ترسویی هم وجود دارد که روزی رهبری سازمانشان را خواهد دزدید و در جایگاه ناحق خواهد نشست و درهرمقطعی که خطر و تهدید مرگ باشد زودتر از همه جیمفنگ خواهد شد، دقیقآ مانند سی خرداد سال 60 که همسر و فرزند شیرخوارش را در میان خون و آتشی که خود بپا کرده بود در تهران رها کرد و به فرانسه گریخت و هنوز خون اشرف گرم بود که ازدواج کرد، یا مثل زمان حمله امریکا به عراق که قبل از حمله کرکری میخواند و قبل از عملیات و حمله اول خانم عضدانلورا فراری داد و  بعد نیروهایش را در بیابان های عراق رها کرد و گریخت که تا امروز هم از ترس جانش آفتابی نشده.

خانم رجوی اما یک اعتراف کوچکی هم بطور پنهانی نموده، آنجا که می گوید:

به‌خصوص این اعتقاد که وقتی در ظاهر هیچ نشانه یا کورسویی از پیروزی هم وجود ندارد، می‌توان با قیمت دادن مستمر، راه رسیدن به‌آن را کشف کرد و به‌آن دست یافت.

حال پرسشی که پیش می اید این است که خانم عضدانلو لطفآ بگویید کشف راه های پیروزی و رسیدن به آن را با چه چیزی قیمت می دهی؟

چون در دورانی که ارباب شما صدام در قدرت بود و شما و ارتش تحت امرش تا بن استخوان از سوی عمو صدامتان مسلح شده بودید و در ضمن نیروی جوان و کاری هم داشتید و مهمتر اینکه در کنار مرز ایران در 60 کیلومتری خاک میهن بودید چه گلی زدید که الان در فاصله 3500 کیلومتری ایران و بدون حتی پلخمون و با نیروی پمپرز به پا که در خانه سالمندان اشرف 3 هستند چه گلی می خواهید بزنید؟ آیا بهتر نیست عاقلانه فکر کرده ودر ابتدا فضای اختناق و دیکتاتوری را بشکنید و این جماعت را آزاد کنید تا در آخر عمری حداقا چند صباحی آزاد زندگی کنند و خانواده های آنان پس از دهه ها بتوانند به چشم انتظاری خود پایان دهند و خودتان هم نیز به فکر عاقبت خودتان باشید؟ آیا از این همه تناقض گویی تکراری خسته نشده اید؟

بولتون رفت پمپئو آمد

بولتون رفت پمپئو آمد

وبلاگ ادوارد 17 ماه می 2022

مایک پمپئو سردمدار سابق سیا و وزیر خارجه ترامپ دیوانه برای دیدار با عزیزش مریم عضدانلو به آلبانی رفت و در اردوگاه برده داری موسوم به اشرف 3 با سرهم کردن مشتی چرندیات دقیقآ مزدور بودن فرقه رجوی را به نمایش گذاشت.

با رسوا شدن بولتون ضدبشر که سالها از فرقه رجوی پول های کلان گرفت و این فرقه ضد ایرانی را بازی داد اکنون کار به مایک پمپئو سپرده شد تا با تکرار همین مزخرفاتی جیب این دربدرها را خالی کند. البته جان بولتون بعدآ با اردنگی از کاخ سفید به بیرون پرت شد و فرقه رجوی درنبود کسی مانند جان بولتون کلاش کمبودی را احساس می کرد که این کمبود با رسیدن پمپئو خرسک ترامپ به هرحال جبران شد.

ناگفته نماند که خانم مریم عضدانلو درملاقات با این خرسک سنگ تمام گذاشت و برای مزدوری بیشتر برای امریکا اعلام آمادگی کرد.

جالب اینکه پمپئو که اکنون در دنیای سیاسی پستی ندارد و تنها یک شهروند امریکایی بیش نیست با اعتراف به مزدوری فرقه رجوی گفت که با تمام وطن فروشی ها و خوش خدمتی های فرقه تروریستی رجوی، هنوز مقامات رسمی در آمریکا حاضر نیستند این فرقه تروریستی را به رسمیت بشناسند.

 وی گفت  یک عامل مفقوده جدی در سیاست ایالات متحده در قبال ایران عدم حمایت سیاسی از اپوزیسیون است.

هم مایک پمپئو و هم تمام دول دنیا می دانند و متوجه هستند که نه تنها دولت امریکا که هیچ دولت درست و حسابی یک گروه تروریستی را به عنوان آلترناتیم به رسمیت نخواهند شناخت خصوصآ گروهی مثل مجاهدین که دستشان به خون امریکایی ها هم آلوده است، پس دلیل حضور این عنصر در اردوگاه برده داری فرقه رجوی و تکرار مزخرفات جان بولتون کلاش چیست؟ غیر از کاسبی به سبک بولتون ها مگر پیام دیگری هم دارد؟

از این مردک پول پرست خپل بایستی پرسید در دولت ترامپ دیوانه که خود نقش اساسی به عنوان وزیر خارجه امریکا داشتی چرا فرقه رجوی را به رسمیت نشناختید؟ گیر کار در کجا بود؟ چرا در زمانی که در قدرت بودی و و این امکان برایت فراهم بود هیچ اشاره ای به این موضوع نکردی؟ گیر کار در کجا بود؟ پس کاملآ معلوم می شود که تنها برای کلاشی و خالی کردن جیب چاکرانت در اردوگاه برده داری رجوی حاضر شده ای و بس، دقیقآ مانند بولتون شارلاتان  و مک کین کلاش وووو دیگرانی که اقدامات ضدایرانی فراوانی انجام داده اند اما این فرقه همان جاست که بود و اتفاقآ روزبروز هم عقب تر رفته.

اما فرقه رجوی به چنین کسانی برای فریب افراد خود در درون اردوگاه واسارتگاه اشرف 3 نیاز دارد و در ضمن خانم رجوی با همین برنامه ها دلخوش است در حالیکه خوب می داند دولتمردان سابقی که از سروکولش بالا می روند تنها حرف می زنند و قدرت هیچ عملی را ندارند اما تنها دلخوشی خانم رجوی هم همین است و برای چنین نمایشنامه ها هم حاضر است میلیون ها به جیب این کلاشان بریزد و تا کنون هم کرده.

این دیدار و ملاقات تنها حسنی که برای مردم ایران داشت دو مورد بود.

یکم وزیر خارجه سابق امریکا مزدور بودن فرقه رجوی را تایید کرد.

دوم خانم عضدانلو چهره ضد ایرانی بودن خود را باز به نمایش گذاشت و دواره خواهان تحریم بیشتر مردم ایران شد.

فرقه رجوی هنوزهم بر تحریم مردم ایران اصرار دارد

فرقه رجوی هنوزهم بر تحریم مردم ایران اصرار دارد

وبلاگ ادوارد 26 آوریل 2022-04-26

بنا بر گزارش ها قرار است که سازمان ملل برای اثر تحریم های ضدانسانی امریکا بر مردم ایران گزارشگر خود را برای بررسی اثار تحریم ها به ایران بفرستد، تحریم های ظالمانه ای که با بهانه های مختلف دقیقآ مردم ایران را هدف قرار داده و به همین دلیل هم تا امروز آثار مخربی روی مردم ایران داشته ، البته فراموش نکنیم گروه و فرقه ضد مردمی رجوی ازهمان ابتدا بر تحریم مردم ایران پافشاری کرده و اکنون که سازمان ملل تصمیم گرفته تا گزارشگر خود را برای بررسی آثارمخرب تحریم ها به ایران بفرستد همین فرقه و سران خود فروخته اش خود را به درو دیوار می زنند تا با سنگ اندازی شاید بتوانند برنامه سفر گزارشگر سازمان ملل به ایران را مختل کنند.

بازدید گزارشگر سازمان ملل در مورد تآثیر تحریم ها در ایران ممکن است به صدور قطعنامه ای از سوی سازمان ملل برای لغو بعضی تحریم ها بیانجامد که مردم بتوانند به مواد غذایی بیشتر و دارو وووو دسترسی داشته باشند که همین موضوع به مزاق فرقه رجوی خوش نیامده، چون هدف فرقه رجوی گرسنه ماندن مردم ایران هست که با خیال خام خود مردم را به خیابان بکشانند و از آب گل آلود شاید ماهی نصیبشان شود، اما، از نظر نگارنده اگر همین الان وزارت کشور در ایران مجوز تظاهرات آزاد برای فرقه رجوی صادر کند و اگر این فرقه بتواند در درون ایران عده ای را برای تظاهرات گردهم بیاورد مطمعنآ با واکنش منفی مردم ایران روبرو خواهند شد چون مردم ایران خیانت های رجوی در زمان جنگ ایران و عراق را هرگز فراموش نکرده و نخواهند کرد و این فرقه درنظر مردم ایران منفور است، هر کسی باور ندارد می تواند به راحتی امتحان کند و از خارج ایران با تلفن چند شماره داخلی را گرفته و خود را مجاهد و نماینده مسعود رجوی معرفی کند تا ببیند با چه فحش های رکیکی روبرو خواهد شد، آزمایشی بسیار آسان و کم خرج.

فرقه ضد ایرانی رجوی که از دامن صدام ملعون با شیرجه به دامن سعودی و سپس امریکا پریده فریاد خود را بلند کرده که دعوت از گزارشگر سازمان ملل دور زدن تحریم هاست، واقعآ بایستی به این عنترها و بوزینه ها گفت: گیریم که دور زدن تحریم ها در دستور کار رژیم باشد شما چرا خود را جر می دهید؟ اگر شماها ذره ای به فکر مردم ایران بودید برای هر چه بیشتر تحریم مردم ایران به دست و پای امریکا نمی افتادید، اما طی این سال های اخیر نقاب از چهره شما افتاد وچهره ضد مردمی تان برای همه افشا شد، امروزه بر کسی هم پوشیده نیست که یکی از عوامل تحریم های مخرب برعلیه مردم ایران شما و لابی های شما در امریکا بوده اید.

جیغ های بنفش فرقه و سران خود فروخته شان در حالیست که رجوی ها دقیقآ آگاه هستند که تحریم ها ازهمان ابتدا تنها دامنگیر مردم ایران بوده و هیچ تآثیری هم بر رژیم و عملکردش نداشته، اما به دلیل ماهیت ضد ایرانی این فرقه که همیشه و از ابتدای انقلاب 57 بر ضد مردم ایران بوده فرقه را وادار به موضعگیری برعلیه مردم ایران و تآکید بر ادامه تحریم مردم ایران می کند.